کتاب زندگی ✨ P2

Adi 🍡 Adi 🍡 Adi 🍡 · 1402/06/31 20:36 · خواندن 1 دقیقه

های 👋🏻❤️

بریم برای دیدن پارت ۲ داستانم 😍

برید ادامه مطلب 👇🏻

 

چشمام رو آروم باز کردم 👀

ساعتو نگاه کردم ، 10:30 شده ! 🕥

از روی مبل بلند شدم و رفتم آشپزخونه 🛋️

تو یخچال چیزی نداشتم که درست کنم ... برای همین یه کارت از کیفم برداشتم و شمارشو تو گوشیم زدم 📱

بوق ....... بوق....... بوق.......

+ سلام بفرمایید 

- سلام ببخشید سفارش داشتم 

+بله حتماً ، بفرمایید 

- پیتزا ی مخصوص می خواستم 

+ چشم .... چیز دیگه ای هم همراهش می خواید ؟

-بله سس اضافه و نوشابه 

+آدرس منزل ؟

- خیابون .... کوچه ی ۶ پلاک ۹ زنگ ۳ 

+ ممنون ، تا نیم ساعت دیگه ارسال میشه 

- ممنون 

گوشی رو قطع کردم و خودمو پرت کردم رو مبل 🛋️

نیم ساعت خیلی زیاده 😕

نیم ساعت بعد ...

همینجور بیکار رو مبل نشسته بودم که یهو دینگ دینگ 🔔

با خوشحالی رفتم سمت در و درو باز کردم 🚪

یهو خشکم زد ... یه پسره خوش تیپ ... ولی خیلی آشنا بود .

یکم فکر کردم 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهمیدم 😨

اون .......

 

این پارت هم تموم شد 😇

به نظرتون پیک پیتزا کی ؟

حتماً تو کامنتا بگید ❤️

باییی 👋🏻🥰