کتاب زندگی ✨ P4

Adi 🍡 Adi 🍡 Adi 🍡 · 1402/07/02 23:12 · خواندن 3 دقیقه

اگر پارت های قبل داستان رو نخوندی ، پایین پست رو برچسب (کتاب زندگی✨)

کلیک کن و پارت های قبل رو بخون ❤️

ادامه مطلب 👇🏻

 

سرم روی میز بود و داشت خوابم می برد که یهو ......

+ سلام 👋🏻

سرم رو از روی میز برداشتم و بهش خیره شدم 👀

یه پسر خوشتیپ مو طلایی با چشمای سبز 😍

+ می خواید بعداً بیایم ؟

- نه نه ببخشید حواسم پرت شد 😅

نگاهم افتاد به پسری که کنارش بود ...

اون نینو بود !

- نینو ؟

# سلام مرینت ، منو آدرین اومدیم که برای مهمونی فردا کاپ کیک سفارش بدیم.

- اوهوم .... چند تا ؟

# فکر کنم ۵۰۰ تا خوب باشه .

- خوبه ، تا فردا آماده میشه ... همراه خودم میارمشون مهمونی.

# ممنون ، قیمتش ؟ 

- ولش کن مهمون من 😊

+ بزار نینو من حساب می کنم ، قیمتش چند میشه خانم ؟ 

چشماش برق می زد ✨

- لطفاً منو مرینت صدا کن ... نیازی نیست که حساب کنید.

+ خیلی خب مرینت .... ۳۰۰ دلار خوبه ؟

- خیلی زیاده ... ۲۰۰ دلار چطوره ؟

+خوبه ، اینم کارتم 💳

- ممنون ، رمز ؟

+ ----

- فردا می بینمتون 👋🏻😊

+ خدافظ مرینت 👋🏻

# خدافظ 👋🏻

از مغازه رفتن بیرون .

بعدش من شروع کردم به درست کردن کاپ کیک ها 🧁

۳ ساعت بعد .....

بلاخره کارم تموم شد .

کاپ کیک هارو بسته بندی می کنم و کیفم رو بر میدارم و میرم سمت ماشینم🚘

گذاشتمشون صندلی عقب و سوار ماشین شدم .

یک ربع بعد ....

کاپ کیک ها رو برداشتم و با بدبختی رسوندمشون به آسانسور .

دکمه ی آسانسور رو زدم و منتظر موندم ....

کاپ کیک هارو برداشتم و رفتم توی آسانسور .

طبقه ی ۳ رو زدم .

کلید رو وارد کردم و رفتم تو خونه 🔑

درو بستم و کاپ کیک هارو گذاشتم رو میز 🚪

دیدم یکم خامه ی روشون آبکی شده واسه ی همین گذاشتمشون فیریزر.

داشتم غش می کردم 😣

رفتم سمت اتاق و با همون لباسا افتادم رو تخت 🛏️

دو ساعت بعد ....

از خواب بیدار شدم و ساعتو نگاه کردم 👀

۸ و نیم شده !🕣

و من نه لباسی برای فردا دارم ، و نه چیزی برای خوردن دارم 🤦🏻‍♀️

از روی تخت بلند میشم 🛏️

یه بولیز سفید با شلوار مشکی و کت مشکی می پوشم 👚

همراه با کیف سفید و کتونی سفید 👛👠

میکاپ کم کردم 💄

و یه عطر خوش بو زدم و رفتم بیرون 🚶🏻‍♀️

نیم ساعت بعد .....

رسیدم یه پاساژ خیلی خوب که کلی لباسای خوشگل داشت و قیمتاش هم خوب بودن 😍

۱ ساعت بعد ... 

بعد از کلی گشتن یه پیراهن دامن کوتاه مشکی پیدا کردم و خریدمش 💵

یه کت بلند تابستونی سفید هم پیدا کردم که با لباسم خیلی خوشگل میشد و اونم خریدم 💵

یه کیف دستی مشکی با یه صندل سفید پیدا کردم و خریدم 💵

یه نیم تنه ی سبز با شلوار بگ مشکی پیدا کردم که اونم خریدم 💵

بعد از خرید داشتم از گشنگی میمردم 😵

رفتم رستوران پاساژ و همون جا غذا خوردم 😋

بعدش خریدارو گذاشتم تو ماشین و راه افتادم سمت خونه 🛍️

تو راه دم فروشگاه بغل خونم پارک کردم و خرید کردم .

بعدش رفتم سمت خونه ی خودم 🏠

 

خب اینم از این 😊

پس فردا یا زود تر پارت بعد رو میدم 👋🏻❤️